گرایستن

لغت نامه دهخدا

گرایستن. [ گ َ / گ ِ ی ِ ت َ ] ( مص ) ( از: گرای + ستن ، پسوند مصدری ) گراییدن. جزو اول در اوراق مانوی به پارتی گری ( متمایل شدن. لیز خوردن. افتادن ) . ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). || میل و خواهش کردن.( برهان ). رجوع به گرائیدن و گراییدن شود. || میل و رغبت کردن. ( غیاث ). رجوع به گرای ، گرائیدن و گراییدن شود. || پیچیدن ، که نافرمانی کردن باشد. || قصد و آهنگ کردن. ( برهان ).

فرهنگ معین

(گِ یِ تَ ) (مص ل . ) متمایل شدن ، گراییدن .

فرهنگ عمید

= گراییدن

ویکی واژه

متمایل شدن، گراییدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ای چینگ فال ای چینگ فال آرزو فال آرزو فال فنجان فال فنجان