گاوبند. [ ب َ ] ( نف مرکب ) آنکه اجازه دارد با پرداخت حقی در قسمتی از ملک دیگری زراعت کند. مؤلف آنندراج آرد: گاوبند. ( فارسی ) : بود رشوه قصاب را گاوبند و گرنه شود کشته در گوسفند. و معنی آن را ننوشته است. و رجوع به گاوبندی شود.
فرهنگ معین
(بَ ) (ص فا. ) صاحبِ گاوی که می تواند با پرداخت سهمی در قسمتی از ملک دیگری زراعت کند.
فرهنگ عمید
۱. (کشاورزی ) واحد زراعتی. ۲. (کشاورزی ) کسی که یک جفت گاو داشته باشد و با پرداخت سهمی در قسمتی از ملک دیگری زراعت کند. ۳. [قدیمی] صاحب گاو.
ویکی واژه
صاحبِ گاوی که میتواند با پرداخت سهمی در قسمتی از ملک دیگری زراعت کند.