کیفور

لغت نامه دهخدا

کیفور. [ ک َ / ک ِ ] ( ص مرکب ) در تداول عامه ، آنکه کیف و لذت برده. متمتع. سرخوش. ( فرهنگ فارسی معین ).
- کیفور شدن ؛ در اصطلاح تریاکیان و شیره کشان ، به حدکفایت تریاک کشیده بودن. کامل شدن رفع اشتهای تریاک یا شیره. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(کِ یْ ) (ص مر. ) (عا. ) شاد، مسرور.

فرهنگ عمید

ویژگی کسی که در حالت خوشی و سرمستی است، سرخوش.

فرهنگ فارسی

آنکه کیف و لذت برده متمتع سرخوش .

ویکی واژه

(عا.)
شاد، مسرور.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال پی ام سی فال پی ام سی فال مکعب فال مکعب فال درخت فال درخت