لغت نامه دهخدا
دانم که کوچ کردی از این کوچه ٔخطر
ره بر چهارسوی امان چون گذاشتی.خاقانی.وز آنجا تا لب دریا به تعجیل
دواسبه کرد کوچی میل در میل.نظامی.و رجوع به کوچیدن شود.
- امثال :
آن کاروان کوچ کر د؛ انتظار نفع پیشین حالا بی جاست. اوضاع و احوال دگرگون شده ، نظیر: آن ممه را لولو برد یا آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. ( از امثال و حکم ).
|| کنایه از گریختن. ( برهان ) ( غیاث ). گریختن. ( ناظم الاطباء ). || به معنی غروب کردن هم هست. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). || کنایه ازفوت کردن. درگذشتن. ( فرهنگ فارسی معین ).