کوه نورد

لغت نامه دهخدا

کوه نورد. [ ن َ وَ ] ( نف مرکب ) عبورکننده از کوه. ( ناظم الاطباء ). کوه پیما. رَقّاء. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
باد چون عزم اوست در ناورد
زآن بیابان بُر است و کوه نورد.مختاری.کرد صحرانشین کوه نورد
چون بیابانیان بیابان گرد.نظامی.تازی اسبان پارسی پرورد
همه دریاگذار و کوه نورد.نظامی.|| آنکه به ورزش کوه نوردی پردازد .

فرهنگ معین

(نَ وَ ) (ص فا. ) کسی که قسمت - های سخت کوه را می پیماید تا به قله برسد.

فرهنگ عمید

۱. کسی که بتواند از قسمت های سخت کوه عبور کند و به قلۀ آن بالا برود.
۲. (اسم، صفت ) ورزشکاری که در کوه نوردی مهارت دارد.

فرهنگ فارسی

عبور کننده از کوه . کوه پیما

ویکی واژه

کسی که قسمت -‌های سخت کوه را می‌پیماید تا به قله برسد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال تک نیت فال تک نیت فال تخمین زمان فال تخمین زمان