کوست. [ ک َ وَ ] ( اِ ) رستنیی باشد که آن را به عربی حنظل خوانند و درخت آن را شری گویند. ( برهان ). بر وزن و معنی کبست است که حنظل باشد. ( آنندراج ). حنظل. ( ناظم الاطباء ). کوسته. کبست. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کبست و حنظل شود. کوست. ( اِ ) به معنی نقاره و طبل و مانند آن باشد. ( برهان ). به معنی کوس آمده است. ( آنندراج ). نقاره و طبل و مانند آن. ( ناظم الاطباء ). کوس : دلیران نترسند ز آواز کوست که آنجا دو چوب اند و یک پاره پوست.فردوسی ( از آنندراج ).و رجوع به کوس شود. || الم و آسیب و آزاری را نیز گویند که از پهلو بر پهلو و دوش بر دوش زدن و فروکوفتن بهم رسد و آن را عربان صدمه خوانند. ( برهان ). همان کوس به معنی کوفتن و صدمه زدن. ( آنندراج ). صدمه و تصادم و بهم خوردگی و ضرب و کوفتگی و درد و آسیب و آزار. ( ناظم الاطباء ). کوس. آسیب. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). - کوست زدن ؛ آسیب و صدمه زدن بر کسی یا زدن پهلو به پهلو یا دوش بردوش او. به یکدیگر برخوردن : شاکر نعمت نبودم یا فتی تا زمانه زد مرا ناگاه کوست.ابوشعیب ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).گر کسی رادرمی صله ببخشد ز حسد جهد آن کن که بهم برنزند کوست ترا.سوزنی ( از آنندراج ).مقلوب لفظ پارس به تصحیف از کفت دارم طلب که علت پایم زده ست کوست.انوری ( از آنندراج ).هزار بار به من بر طرب همی گذرد که کوست می نزند با دلم زهی چالاک.رضی الدین نیشابوری.و رجوع به کوس شود.
فرهنگ معین
(اِ. ) ۱ - نقاره ، طبل بزرگ . ۲ - صدمه ، آسیب .
فرهنگ عمید
= کوس: دلیران نترسند ز آواز کوست / که دوپاره چوب است و یک پاره پوست (فردوسی: مجمع الفرس: کوست ).
فرهنگ فارسی
به معنی نقاره و طبل و مانند آن باشد. نقاره و طبل و مانند آن
دانشنامه عمومی
کوست یا کستک یکی از واحدهای تقسیمات کشوری ایران بود. این نوع تقسیم بندی از زمان پادشاهی خسرو انوشیروان اتخاذ گردید. از زمان خسرو انوشیروان، کشور ایران را به چهار بخش تقسیم کردند و هریک از این بخش ها را کوست می نامیدند که هرکدام نام مشخصی داشت و روی هم به آن ها چهار کوستیک می گفتند. امروزه دربارهٔ تقسیم شاهنشاهی به چهار بخش در اواخر دورهٔ ساسانیان اختلاف نظر وجود دارد. مدارک مُهرشناسی برخلاف منابع مکتوب و ادبی هیچ اشاره ای به این چهار بخش نمی کنند. دلیل این اختلاف نظرها شاید مربوط به ماهیت و زمان این اصلاحات و تقسیمات باشد. برخی از مدارک سکه شناسی نیز نمایانگر چهاربخشی شدن شاهنشاهی ساسانی در زمان قباد یکم هستند؛ بنابراین اطلاعات منابع ادبی را می توان با مدارک سکه شناسی تکمیل کرد. منابع ادبی و سکه شناسی نشان دهندهٔ چهاربخشی شدن شاهنشاهی، از نظر کشوری و لشکری هستند. شهرستانهای ایرانشهر کتابی است که ابتدا به زبان پهلوی نوشته شده بود و یکی از نادرترین منابع جغرافیای تاریخی ایران عصر ساسانی است. نامی از مؤلف این اثر برجا نمانده است. در این رساله، ایران مطابق معمول آن دوران در چهار جهت جغرافیایی یا به چهار ناحیه شرق و غرب و شمال و جنوب تقسیم شده است. و هر ناحیه را کوست می نامد. تقسیمات مؤلف بدین شرح است: • کوست خوربران، یعنی ناحیهٔ غرب شامل نه استان • کوست نیمروج ( نیمروز ) ، یعنی ناحیهٔ جنوب شامل نوزده استان • کوست خراسان ( خورآسان ) ، یعنی ناحیهٔ شرق شامل بیست و شش استان • کوست کپکوه ( آپاختر ) ( به قولی آذربایگان ) ، یعنی ناحیهٔ شمال و کوه قفقاز شامل سیزده استان