لغت نامه دهخدا
کوتی. ( پسوند ) مزید مؤخر امکنه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): ابراهیم کوتی. اغوزدارکوتی. افراکوتی. بارکوتی. بختیار کوتی. بژم عباس کوتی. پلم کوتی. پنبه زرکوتی. تلوکوتی. تمیشه کوتی. چمازکوتی. حوض کوتی. درزی کوتی. دینارکوتی. دیو کوتی. سرهنگ کوتی. سلیاکوتی. شاه کوتی. شب حسن کوتی. شرامه کوتی. کته خواست کوتی. کرات کوتی. مارکوتی. محله درزی کوتی. محله قاضی کوتی. نارنجه کوتی. نرگس کوتی. نفطه کوتی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به کوت و همین کلمه ها شود.
کوتی. [ تی ی ] ( معرب ، ص ) قصیر و آن در فارسی کوتَه ْ است. ( از المعرب جوالیقی ). بالضم منسوباً. کوتاه بالا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). قصیر. ( از اقرب الموارد ).