لغت نامه دهخدا کشورگشا. [ ک ِش ْ وَ گ ُ ] ( نف مرکب ) فاتح کشور. کشورگیر. مسخر کننده مملکت : عزم تو کشورگشا و خشم تو بدخواه سوزرمح تو پولادسنب و تیغ تو جوشن گذار.فرخی.خدایگان جهان باد و پادشاه زمین به عون ایزد، کشورگشا و شهرستان.فرخی.