کش دادن

لغت نامه دهخدا

کش دادن. [ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) دراز کردن یا کشیدن. تطویل. ( یادداشت مؤلف ). || دراز کردن چیزی را یا مطلبی را. ( یادداشت مؤلف ). کاری که ممکن است بزودی پایان یابداز روی غرض طولانی کردن. طول دادن. اطالة. مطاوغة.
کش دادن. [ ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) کش گفتن در بازی شطرنج یعنی شاه در خطر است. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به کش و رجوع به کشت شود.

فرهنگ معین

(کِ. دَ ) (مص م . ) (عا. ) طول دادن ، طولانی کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) کش موضوعی ( کلامی ) را . طول دادن آنرا : اصولا این مسئله ای بود که نمیشد یعنی صلاح نبود که کشش داد .

ویکی واژه

(عا.)
طول دادن، طولانی کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال میلادی فال میلادی فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال کارت فال کارت