کسالت

لغت نامه دهخدا

کسالت. [ ک َ ل َ ] ( ع اِمص ) کاهل شدن. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). کاهلی. ( دهار ). گرانی در حرکت و سستی و آهستگی و سنگینی. || درماندگی و خستگی. || بیماری و رنجوری. آزردگی. دلتنگی. دلگیری. || گرفتگی و دل شکستگی. || آشفتگی. پریشانی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(کَ لَ ) [ ع . کسالة ] (مص ل . ) سستی ، بیماری ، رنجوری .

فرهنگ عمید

۱. سستی، بی حالی.
۲. رنجوری، بیماری.
۳. خستگی.

فرهنگ فارسی

سستی، بیحالی، رنجوری وخستگی
۱ - ( مصدر ) بیمار بودن رنجوری داشتن . ۲ - درمانده بودن خستگی داشتن . ۳ - ( اسم ) بیماری رنجوری . ۴ - در ماندگی خستگی ( جسمی و روحی ) .
کاهل شدن یا آزردگی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم