کریشک

لغت نامه دهخدا

کریشک. [ ک َ / ک ِ ش َ ] ( ص ) مرد جنگی. ( آنندراج ) ( جهانگیری ). مرد جنگی و جنگ کننده. || ( اِ ) جوژه مرغ. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). جوجه مرغ. ( برهان ). جوژه هر مرغ را گویند. ( جهانگیری ). || بمعنی مغاک و گودال هم بنظر آمده است. ( برهان ). حفره. گو. کنده. حفیره. ( یادداشت مؤلف ). چاله .
کریشک. [ ک َ ] ( اِ )بمعنی انگشت کهین است ، چنانکه مهذب الاسماء در ترجمه خنصر گفته است. ( آنندراج ) ( از انجمن آرای ناصری ).

فرهنگ معین

(کُ شَ ) (اِ. ) مغاک ، گودال .
(کَ یا کِ شَ ) (اِ. ) جوجه مرغ .

فرهنگ عمید

۱. جوجۀ مرغ.
۲. مرد جنگی.
مغاک، گودال، گودی.

ویکی واژه

جوجه مرغ.
مغاک، گودال.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت استخاره کن استخاره کن فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال درخت فال درخت