کراه

لغت نامه دهخدا

کراه. [ ک َ ] ( اِ ) کنار. ( از برهان ) ( از آنندراج ). کرانه. کناره. ( یادداشت مؤلف ). || انتها. نهایت.( از برهان ) ( از آنندراج ). انجام. ( یادداشت مؤلف ). || افق. کناره آسمان. ( یادداشت مؤلف ).
کراه. [ ک ُ] ( اِ ) مثل. مانند. || پرنده ای که آن را کراس نیز نامند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به کراس شود.

فرهنگ معین

(کَ ) (اِ. ) نهایت ، کرانه .

فرهنگ عمید

۱. کناره، کران، کرانه.
۲. نهایت.

فرهنگ فارسی

کناره، نهایت، کران
مثل . مانند

ویکی واژه

نهایت، کرانه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال مکعب فال مکعب فال اعداد فال اعداد فال تک نیت فال تک نیت