کراخ

لغت نامه دهخدا

کراخ. [ ک َ ] ( اِ صوت ) اسم صوت. ( حاشیه برهان چ معین ). بانگ و فریاد ماکیان باشد در وقت بیضه نهادن. ( برهان ) ( آنندراج ). فریاد ماکیان پس از تخم کردن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به کراجیدن شود.

فرهنگ معین

(کَ ) (اِصت . ) بانگ و فریاد ماکیان به هنگام تخم نهادن .

فرهنگ فارسی

( اسم ) بانگ و فریاد ماکیان بهنگام تخم نهادن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال چای فال چای فال مکعب فال مکعب فال پی ام سی فال پی ام سی