کتبی

لغت نامه دهخدا

کتبی. [ ک َ ] ( ص نسبی ) که نوشته شود. مقابل شفاهی.
- امتحان کتبی ؛ امتحانی که پاسخ پرسشها نوشته شود. مقابل امتحان شفاهی.
کتبی. [ ک ُ ت ُ ] ( ع ص نسبی ) کتابفروش. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || نگاهدارنده کتاب. حافظ کتاب. ( از اقرب الموارد ). || کتاب شناس. ( یادداشت مؤلف ) .
کتبی. [ ک ُ ت ُ ] ( اِخ ) محمود مؤلف تاریخی است در خصوص آل مظفر. رجوع به محمود و رجوع به مجله یادگار سال 5 شماره 1 و 2 شود.

فرهنگ معین

(کَ ) [ ع . ] (اِ. ) نوشتاری ، نوشته شده ، مقابل شفاهی .

فرهنگ فارسی

مولف تاریخی است در خصوص آل مظفر

ویکی واژه

کَ
نوشتاری، نوشته شده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم