کاینات

لغت نامه دهخدا

کاینات. [ ی ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ کاین. کائنات. بودنی ها. موجودات. ( یادداشت مؤلف ) :
ای بخود مشغول گشته چون نبات
چیست نزد تو خبر زین کاینات ؟ناصرخسرو.بنگر اندر لوح محفوظ ای پسر
خطهاش از کاینات و فاسدات.ناصرخسرو.جوف فلک تا کنون پر نشد از کاینات
از هنر شهریار پر شد اکنون فلک.خاقانی.زیرنشین علمت کاینات
ما بتو قائم چو تو قائم بذات.نظامی.اول و آخر بوجود و صفات
هست کن و نیست کن کاینات.نظامی.کفر از آن خاست که در کاینات
کوکبه زلف تو تأثیر کرد.عطار.گشاید دری بر دل از واردات
فشاند سر دست بر کاینات.سعدی.- سرور کاینات ؛ کنایه از حضرت محمد ( ص ) است : در خبر است از سرور کاینات ومفخر موجودات و... محمد مصطفی... ( گلستان ).
- کاینات ِ جو ؛ حوادث که در هوا و زمین پیدا آید چون رعد و برق و تولد فلزات و مانند آنها.

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . کائنات ] (اِ. ) جِ کاینه و کاین ، کُل هستی .

فرهنگ فارسی

موجوداتکائنات جو:هرحادثه که درفضارخ بدهدازقبیل رعدوبرق، صاعقه، برف، طوفان
( اسم ) جمع : کاینه ۱ - موجودات جهان ( عموما ) : [ چون کاینات جمله ببوی تو زنده اند ای آفتاب . سایه ز ما بر مدار هم ] . ( حافظ ) ۲ - محدثات ( خصوصا ) مقابل مبدعات . یا کاینات ارضی . موالید ثث مقابل کاینات جو . یا کاینات جو . ( کائنات الجو ) . محدثات و موجودات جوی که وجود آنها بوسیل. امتزاج خاص عنصری نیست آنچه حادث می شود و پدید می آید از عناصر بدون مزاج و اختط هر حادثه ای که در فضا افتد چون رعد برق قوس قزح صاعقه مه گرد باد فلق شمالی هاله شهب احجار سماوی نیازک برف طوفان ذنب السرحان فلق شفق و مانند آنها مقابل کاینات ارضی . یا کاینات دایر ( دایره ) . یا کاینات فاسد ( فاسده ) . یا کاینات دایر ( دایره ) . موجودات جسمانی هستند که در معرض فسادند یعنی فاسد شونده اند و ثبات و دوامی ندارند . یا کاینات متعاقبه . موجودات مادی که در معرض خلع و لبس میباشند .

ویکی واژه

کائنات
جِ کاینه و کاین ؛ کُل هستی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم