کاچ

لغت نامه دهخدا

کاچ. ( اِ ) کاج. آبگینه را گویند و خشت و ظرف گلی را که بر زبر آن آبگینه ریخته باشند کاچی نامند. ( جهانگیری ). شیشه صلایه کرده را نیز گویند که کاسه گران بر روی طبق و کاسه ناپخته مالند. ( برهان ). || تارک سر و فرق سر را نیز گویند. ( برهان ). در شرفنامه بمعنی سر آمده که اورا تارک و چکاد نیز گویند. ( رشیدی ). || ( ق ) بمعنی افسوس و کاش و کاشکی هم باشد. ( برهان ). || ( اِ ) بمعنی قفا زدن و گردنی هم هست. ( برهان ). سیلی باشد که بر قفا زنند. ( رشیدی ) :
مرد را کرد گردن و سر و پشت
سر بسر کوفته بکاچ و بمشت.عنصری.ز انتقام شیخ ابواسحاق رفت
از جهان ظلم و تعدی خورده کاچ.شمس فخری. || درخت صنوبر را نیز گویند. ( رشیدی ) :
از تف محنت دل اعدای او
شاخ شاخ آمد بسان بار کاچ.شمس فخری.نیز رجوع به کاج شود.
کاچ. ( اِخ ) نام ناحیتی به هندوستان که از نهر جَکش مشروب گردد. ( ماللهند بیرونی ص 131 ).

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - آبگینه . ۲ - شیشة ساییده شده که کاسه گران روی طبق و کاسة ناپخته مالند.
(اِ. ) تارک سر، فرق سر. کاج و کاچک نیز گویند.

فرهنگ فارسی

( اسم ) تارک سر فرق سر
کاج آدگینه را گویند نام ناحیتی بهندوستان

دانشنامه عمومی

کاچ ( به مجاری: Kács ) روستاییست در شهرستان بورشود - آبااوی - زمپلن در کشور مجارستان. جمعیت این روستا در ۲۰۰۹، ۵۴۱ نفر بوده است.
کاچ (صربستان). کاچ ( به صربی: Kać ) یک منطقهٔ مسکونی در صربستان است که در ناحیه باچکای جنوبی واقع شده است. کاچ ۷۴٫۸۷ کیلومتر مربع مساحت و ۱۱٬۶۱۲ نفر جمعیت دارد.
کاچ (فیلم). کاچ ( به انگلیسی: Kotch ) فیلمی به کارگردانی جک لمون با بازی والتر ماتائو است.

ویکی واژه

تارک سر، فرق
کاج و کاچک نیز گویند.
آبگینه.
شیشة ساییده شده که کاسه گران روی طبق و کاسة ناپخته مالند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم