کامجو

لغت نامه دهخدا

کامجو. ( نف مرکب ) جوینده تمتع و عیش و عشرت. ( ناظم الاطباء ). رجوع به کامجوی شود :
وصل زن هرچند باشد پیش مرد کامجو
روح راحت را کفیل و نقد عشرت را ضمان.اوحد سبزواری.

فرهنگ معین

(ص فا. ) خوش گذران .

فرهنگ عمید

آن که در طلب آرزوی خود برآید، جویندۀ کام و مراد.

فرهنگ اسم ها

اسم: کامجو (پسر) (فارسی) (تلفظ: kamjo) (فارسی: کامجو) (انگلیسی: kamjo)
معنی: آن که به دنبال عیش و خوشی است

ویکی واژه

خوش گذران.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال چوب فال چوب فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال ارمنی فال ارمنی