کارآزمایی

لغت نامه دهخدا

( کارآزمایی ) کارآزمایی. [ زْ / زِ ] ( حامص مرکب ) تجربه. ممارست. تمرین :
به کارآزمائی دلش تیز شد
در آن عزم رایش سبک خیز شد.نظامی.

فرهنگ معین

( کارآزمایی ) (زِ ) (حامص . ) تجربه ، آزمایش .

فرهنگ عمید

( کارآزمایی ) تجربه، تمرین.

فرهنگ فارسی

( کار آزمایی ) تجربه تمرین آزمایش : [ بکار آزمایی دلش تیز شد در ان عزم رایش سبک خیز شد ] . ( نظامی )

فرهنگستان زبان و ادب

کارآزمایی
{trial} [علوم دارویی، علوم سلامت] مطالعۀ تجربی آینده نگر و تحلیلی مبتنی بر داده های اولیۀ جمع آوری شده از افراد یا گروه ها

ویکی واژه

تجربه، آزمایش.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال زندگی فال زندگی فال کارت فال کارت فال ماهجونگ فال ماهجونگ