چغیدن

لغت نامه دهخدا

چغیدن. [ چ َ دَ ] ( مص ) به معنی سعی کردن و کوشش نمودن باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). کوشیدن و سعی کردن. ( ناظم الاطباء ). || دم زدن. ( برهان ) ( آنندراج ). دم زدن و نفس کشیدن. ( ناظم الاطباء ). || چخیدن. ستیزه کردن و بر روی کسی جستن :
خدایا راست گویم فتنه از توست
ولی از ترس نتوانم چغیدن. ناصرخسرو.

فرهنگ معین

(چَ دَ ) (مص ل . ) نک چخیدن .

فرهنگ عمید

=چخیدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ( چخید چخد خواهد چخید بچخ چخنده چخیده ) ۱- کوشیدن سعی کردن .۲- ستیزه کردن . ۳- دم زدن .
بمعنی سعی کردن و کوشش نمودن باشد کوشیدن وسعی کردن .

ویکی واژه

نک چخیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال ابجد فال ابجد فال پی ام سی فال پی ام سی فال ای چینگ فال ای چینگ