چشک. [ چ ِش َ / چ ِ ] ( ص ) بمعنی افزون و غالب. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( آنندراج ). افزون. ( انجمن آرا ). افزون و غالب. ( فرهنگ نظام ). بیش. زیاد. فراوان. بسیار : خرد چون شود کمتر و کام چشک چنان دان که دیوانه گردد بچشک .فردوسی ( از انجمن آرا ).|| ( اِ ) زیادتی و افزونی. ( برهان ) ( آنندراج ). افزونی و فراوانی و بسیاری. ( ناظم الاطباء ). برتری و بیشتری. || غالب شدن و غلبه. ( برهان ) ( آنندراج ). غلبه کردن. ( انجمن آرا ). غالب شدگی و غلبه. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) فاتح و مظفر و دارای زبردستی. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
(چِ شْ یا شَ ) ۱ - (ص . ) افزون ، بیش . ۲ - (اِ. ) افزونی ، غلبه .
فرهنگ عمید
۱. افزون، بیش: خرد چون شود کمتر و کام چشک / چنان دان که دیوانه گردد پچشک (فردوسی: لغت نامه: چشک ). ۲. غالب. ۳. (اسم مصدر ) افزونی، فراوانی. ۴. (اسم مصدر ) برتری.
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) افزون غالب بیش . ۲ - ( اسم ) افزونی غلبه زیادتی . به معنی افزون غالب . غالب شدگی و غلبه .