چشک

لغت نامه دهخدا

چشک. [ چ ِش َ / چ ِ ] ( ص ) بمعنی افزون و غالب. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( آنندراج ). افزون. ( انجمن آرا ). افزون و غالب. ( فرهنگ نظام ). بیش. زیاد. فراوان. بسیار :
خرد چون شود کمتر و کام چشک
چنان دان که دیوانه گردد بچشک .فردوسی ( از انجمن آرا ).|| ( اِ ) زیادتی و افزونی. ( برهان ) ( آنندراج ). افزونی و فراوانی و بسیاری. ( ناظم الاطباء ). برتری و بیشتری. || غالب شدن و غلبه. ( برهان ) ( آنندراج ). غلبه کردن. ( انجمن آرا ). غالب شدگی و غلبه. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) فاتح و مظفر و دارای زبردستی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(چِ شْ یا شَ ) ۱ - (ص . ) افزون ، بیش . ۲ - (اِ. ) افزونی ، غلبه .

فرهنگ عمید

۱. افزون، بیش: خرد چون شود کمتر و کام چشک / چنان دان که دیوانه گردد پچشک (فردوسی: لغت نامه: چشک ).
۲. غالب.
۳. (اسم مصدر ) افزونی، فراوانی.
۴. (اسم مصدر ) برتری.

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) افزون غالب بیش . ۲ - ( اسم ) افزونی غلبه زیادتی .
به معنی افزون غالب . غالب شدگی و غلبه .

ویکی واژه

افزون، بیش.
افزونی، غلبه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت فال لنورماند فال لنورماند فال اعداد فال اعداد