پیشکش کردن
پیشکش کردن. [ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تقدیم کردن. هدیه کردن کهتر چیزی را بمهتر :
دستارچه ای پیشکشش کردم گفت
وصلم طلبی زهی خیالی که تراست.حافظ.رجوع به پیشکش و شواهد آن شود.
(کِ. کَ دَ ) (مص م . ) تقدیم کردن هدیه ای به کسی .
( مصدر ) تقدیم کردن کوچکتر ببزرگتر هدیه ای را : دستارچه ی پیشکشش کردم گفت : وصلم طلبی زهی خیالی که تراست . ( حافظ )
تقدیم کردن هدیهای به کسی.