پیش افتادن

لغت نامه دهخدا

پیش افتادن. [ اُ دَ ] ( مص مرکب ) پیش اوفتادن. تقدم یافتن. مقدم شدن. جلو افتادن.تقدم پیدا کردن. پیشی جستن. سبقت گرفتن. || تفوق یافتن. برتری یافتن . || حادث شدن. روی نمودن. رخ دادن : که از آنچه نهاده باشد خبری ندهد که داند که چون ما بازگشتیم مهمات بسیار پیش افتد و تا روزگار دراز نپردازیم. ( تاریخ بیهقی ص 15 چ فیاض ) و بیرون این کارهای دیگر پیش افتد و همه فرایض است. ( تاریخ بیهقی ص 285 ).

فرهنگ معین

(اُ دَ ) (مص ل . ) ۱ - جلو زدن . ۲ - برتری یافتن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) - تقدم یافتن مقدم شدن جلو افتادن سبقت گرفتن. ۲- تفوق یافتن برتری یافتن . ۳- روی دادن حدث شدن رخ دادن : و بیرون این کارهای دیگر پیش افتد و همه فرایض است . ( بیهقی )

ویکی واژه

جلو زدن.
برتری یافتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال امروز فال امروز فال تک نیت فال تک نیت فال فرشتگان فال فرشتگان