پولادخای. ( نف مرکب ) مرد یا اسب قوی و پرزور. آهن خای. صاحب انجمن آرا گوید: کنایه از اسب پرزور باشد و آن را آهن رگ و آهنین رگ نیز گویند. ( انجمن آرای ناصری ). و آهن خای یعنی لجام خای ، چه وقتی اسب مستعد دویدن است لجام و دهنه میخاید : ز آواز او اندر آید ز جای دل مرد جنگی پولادخای.فردوسی.ز پولادخایان شمشیرزن کمر بسته بودی هزار انجمن.نظامی.زراجه منم پیل پولادخای که بر پشت پیلان کشم پیل پای.نظامی.روارو زنان تیر پولادسای دراندام شیران پولادخای.نظامی.نجنبد ز یأجوج پولادخای سکندر چو سد سکندر ز جای.نظامی.
فرهنگ معین
(ص فا. ) ۱ - مرد قوی . ۲ - اسب دونده و نیرومند.
فرهنگ فارسی
( پولاد خا ی ) ( صفت ) قوی پر زور ( مرداسب ) آهن خای ( وقتی اسب مستعد دویدن است لگام و دهنه را میخاید ) : [ ز آواز او اندر آید ز جای دل مرد جنگی پولاد خای . ] ( فردوسی )