لغت نامه دهخدا
باده و شادی و رادی هر سه یکجا زاده اند
این مر آن را پشتوان و آن مر این را دستیار.مسعودسعد.پشتوان کمال چون باید
میخ حزم تو استوار شود.مسعودسعد.چنین خلل که به بنیاد دین درآمده بود
گر اعتضاد( اعتماد ) برین پشتوان نبودی وای.کمال اسماعیل.پناه ملکت اسلام و پشتوان سپاه
صفی حضرت سلطان ولی دولت شاه.مطهر کرنی ( از فرهنگ شعوری ).