لغت نامه دهخدا
پرگنه. [ پ َ گ َ ن َ /ن ِ ] ( اِ ) زمینی را گویند که از آن مال و خراج میگیرند. ( برهان ). زمینی را گویند که از آن خراج بستانند. ( جهانگیری ). || مرکبی باشد از عطریات و بویهای خوش و آنرا در هندوستان ارگجه گویند و در عربی ذریره خوانند و به این معنی به کسر کاف فارسی هم آمده است. ( برهان ). || بفتح اول و سکون ثانی دهات. ( برهان ) ( غیاث اللغات ). رجوع به پرکنه شود.
پرگنه. [ پ ُ گ ُ ن َه ْ ] ( ص مرکب ) پرگناه :
برین بر شدن بنده را دستگیر
مر این پرگنه را تو کن دلپذیر.فردوسی.
پرگنه. [ پْرُ/ پ ِ رُ ن ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) نوعی از طیور خواننده ، از خانواده ئیروندی نیده دارای ده نوع فرعی که در اتازونی بسیار دیده میشود.