پرنور

لغت نامه دهخدا

پرنور. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) صاحب فروغ بسیار :
همی تابد شعاع داد از آن پرنور پیشانی.لوکری.

فرهنگ عمید

بسیارروشن، دارای روشنایی بسیار.

فرهنگ فارسی

( صفت ) دارای شعاع بسیار .

ویکی واژه

luminoso
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم