لغت نامه دهخدا پرماس. [ پ َ ] ( اِ ) خلاص و نجات. ( برهان ) ( جهانگیری ). رهائی : بعدل او بود از جور بدکنش رستن بخیل او بود از شرّ دشمنان پرماس.ناصرخسرو ( از جهانگیری ).