پاوند

لغت نامه دهخدا

پاوند. [ وَ ] ( اِ مرکب ) بندی که بر پای نهند. بندی باشد که در پای گناهکاران و مجرمان گذارند. ( برهان ). مطلق بندی که بر پای گناهکاران نهند و پابند مغیر آن است نه لغتی در آن. ( رشیدی ). پابند. کند. کنده. زنجیر. زاولانه : ایزد ما را و شما را نگاهدارد از غلها و باوندهای جهل و نادانی. ( کشف اِ ) :
عدو را از تو بهره غل و پاوند
ولی را از تو بهره تاج و پرگر.دقیقی.

فرهنگ معین

(وَ ) (اِمر. ) بندی که بر پای گنهکار و مجرم نهند.

فرهنگ عمید

= پابند

فرهنگ فارسی

( اسم ) بندی که برپای گناهکار و مجرم نهند پابند کند کنده .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم