پاسیدن. [ دَ ] ( مص ) پاس داشتن. ( برهان ). نگاهبانی کردن : میان مردمان نگریستن و پاسیدن این معنی ها را خلاف است در روشنائی ستارگان. ( التفهیم ). || بیدارخوابی داشتن. ( از برهان ). خواب خرگوشی داشتن.
فرهنگ معین
(دَ ) (مص م . ) ۱ - نگهبانی کردن ، پاس داشتن . ۲ - مواظبت کردن . ۳ - لمس کردن ، پسودن .