لغت نامه دهخدا
چند خرامی و تکبر کنی
دولت پارینه تصور کنی.سعدی.برو زن کن ای خواجه هرنوبهار
که تقویم پارینه ناید بکار.سعدی.- امثال :
من همان احمد پارینه که بودم هستم .
رو که همان احمد پارینه ای .
|| سال گذشته. سال پیش. پار :
این طاس خالی از من و آن کوزه ای که بود
پارینه پر ز شهد مصفی از آن تو.وحشی.|| کهنه. ( غیاث اللغات ).