پاراب

لغت نامه دهخدا

پاراب. ( اِ مرکب ) زراعتی که به آب چشمه و کاریز ورودخانه و مانند آن کنند مَسقوی. آبی. مقابل دیم.
پاراب. ( اِخ ) فاراب. پاراو. ناحیتی است [ به ماوراءالنهر ] با نعمت و قصبه او را کدر خوانند و مردمانی اند جنگی و دلاور و جای بازرگانان است و شهرک سوناخ از وی است. ( حدود العالم ) :
نیست آن سر، کدوی پاراب است
نه چنان سر، کدوست در پاراب.سوزنی.و رجوع به فاراب شود.

فرهنگ معین

(اِمر. ) = پاراو. فاراب : زراعت آبی ، مق . دیم .

فرهنگ عمید

= پاریاب

فرهنگ فارسی

( اسم ) زراعت آبی مقابل دیم .
زراعتی که به آب رودخانه و چشمه و کاریز و رودخانه و مانند آن کنند مقابل دیم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال رابطه فال رابطه فال تک نیت فال تک نیت فال آرزو فال آرزو