( ویلة ) ویلة. [ وَ ل َ ] ( ع اِ ) ویل. رسوایی. گویند: یا ویلتاه ، در هنگام تلهف و تعجب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به ویل ( صوت ، اِ ) شود. ویله. [ ل ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بیونیج بخش کرندشهرستان شاه آباد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ). ویله. [ ل ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سرشیو بخش مریوان شهرستان سنندج. 115 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ). ویله. [ ل ِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ). ویله. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) صدا و آواز. فریاد عظیم و شور و واویلا کردن را نیز گویند. ( برهان ). بانگ عظیم بود. ( لغت فرس اسدی ) : در این بیم بودند و غم یکسره که گرشاسب زد ویله ای از دره.اسدی ( از حاشیه برهان چ معین از لغت فرس ).بازدانی به علم منطق طیر لحن موسیچه را ز ویله زاغ.مجد همگر ( از حاشیه برهان چ معین ).
فرهنگ معین
(لَ یا لِ ) (اِ. ) ۱ - صدا، آواز. ۲ - بانگ بزرگ . ۳ - ناله . (وِ لِ یا وَ لَ ) [ ع . ویلة ] (اِ. ) ۱ - رسوایی ، فضیحت . ۲ - گرفتاری ، سختی ، بلیه .
فرهنگ عمید
شوروغوغا، فریاد، بانگ بلند: چو رعد خروشان یکی ویله کرد / که گفتی بدرّید دشت نبرد (فردوسی: ۴/۱۲۵ ). ۱. بلیه، گرفتاری و سختی. ۲. فضیحت، رسوایی.
فرهنگ فارسی
گرفتاری وسختی، فضیحت، رسوایی، شوروغوغا، فریاد، بانگ بلند (اسم ) ۱- صدا آواز : (( باز دانی بعلم منطق طیر لحن موسیچه را زویل. زاغ ) ) ( مجد همگر ) ۲- بانگ بزرگ آواز عظیم . ۳- ناله .
دانشنامه عمومی
ویله (کودوگو). ویله شهری در شهرستان کودوگو در استان بولکیمده در بورکینافاسوی غربی مرکزی است جمعیت آن ۲۸۱۳ نفر است.