ویراستن

لغت نامه دهخدا

ویراستن. [ ت َ ] ( مص ) پیراستن. رجوع به پیراستن شود.

فرهنگ معین

(تَ ) (مص م . ) پیراستن ، آراستن .

فرهنگ عمید

۱. ویرایش کردن. = ویرایش
۲. [قدیمی] دباغی کردن.

فرهنگ فارسی

پیراستن، منظم کردن
پیراستن : (( ... و کندرو سریشم ماهی و پوست نار و گلنار و مازوی خام و تتری و آن بیخ که پوست گران پوست ویرایند بوی ... ) )

ویکی واژه

فرایند غیریدن (تغییر دادن) یه محتوا، معمولا با تصمیم‌گیری درمورد حذفیدن یا نگهداری بخش‌هایی، برای آمودن اش به یه منظور خاص: ویراستن یه فیلم عروسی کاری زمان‌بر است. برای من، ویراستن کتاب کاری بسیار جذاب است.
یه محتوا (متن، کد، چندرسانه، و ...) را برای یه منظور خاص غیریدن (تغییر دادن): کتاب هه را ویراستم. متنی که برایم فرستادی را دارم می‌ویرایم. کتاب هه را ویراستم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم