وصیف

لغت نامه دهخدا

وصیف. [ وَ ] ( ع ص ، اِ ) کودک غیرمراهق. ( اقرب الموارد ). || خدمتگار، غلام باشد یا کنیزک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). خدمتگار، خواه پسر باشد یا دختر، غلام باشد یا کنیز. ( ناظم الاطباء ). ج ، وصفاء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) : سلیمان پادشاهی بزرگ بود و کس پیش وی سخن نیارستی گفتن ، نه از زنان و نه از مردان و نه از وصیفان و کنیزکان. ( ترجمه تاریخ طبری بلعمی ).

فرهنگ معین

(وَ ) [ ع . ] ۱ - (اِ. ) خدمتکار. ۲ - (ص . ) وصف کننده . ج . وصفاء.

فرهنگ عمید

غلامی که هنوز به سن بلوغ نرسیده، خدمتکار، پسر نابالغ.

فرهنگ فارسی

۱ - (اسم ) خدمتکار ( پسر یا دخترغلام یا کنیز ) . ۲ - (صفت ) صفت کننده چیزی را وصف کننده جمع : وصفائ .

ویکی واژه

خدمتکار.
وصف کننده.
وصفاء.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال جذب فال جذب فال ارمنی فال ارمنی