وره

لغت نامه دهخدا

وره. [ وَ رَه ْ ] ( ع مص ) گول گردیدن و نااستادی کردن در کار. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). احمق گردیدن. ( اقرب الموارد ). || بسیار وزیدن باد. || بسیارپیه گردیدن زن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || ( اِمص )حماقت و گولی و نااستادی و کودنی. ( ناظم الاطباء ).
وره. [ وَرْه ْ ] ( ع مص ) بسیارپیه گردیدن زن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

زن خوار و حقیر بر سوی ران

دانشنامه عمومی

وره ( به لاتین: Wyry ) یک روستا در لهستان است که در گمینا وره واقع شده است. وره ۶٬۴۰۰ نفر جمعیت دارد.
وره (رود). وره ( گرجی: ვერე ) رودخانه ای در شرق گرجستان است که از دامنه های شرقی رشته کوه تریالتی، در نزدیکی کوه دیدگوری سرچشمه می گیرد و به عنوان شاخه سمت راست آن در تفلیس، پایتخت گرجستان، به رود کورا می ریزد.

ویکی واژه

وره (vare)
بره
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال اوراکل فال اوراکل فال ارمنی فال ارمنی فال انبیا فال انبیا