لغت نامه دهخدا
بعد از آن گفتند ای بابای ما
شاه پیغامی فرستاد از وجا.مولوی.تا نباشد هیچ محسن بی وجا
تا نماند هیچ خائن بی رجا.مولوی.|| ( مص ) سیلی زدن. ( غیاث اللغات ). || سوده شدن سم و نازک گشتن آن. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). زخم شدن پا از سفر کردن به پای برهنه. ( ناظم الاطباء ) ( المنجد ). || ( ص ) ( ماء... ) آب بی خیر. ( منتهی الارب ). آب بد بی خیر. ( ناظم الاطباء ).
وجا. [ وِ ] ( ع مص ) خصی کردن. || کشتن. ( غیاث اللغات ). رجوع به وِجاء شود.