وارسیدن

لغت نامه دهخدا

وارسیدن. [ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) تحقیق. تفتیش. وارسی کردن. رسیدگی کردن. با دقت آگاهی حاصل کردن. ( ناظم الاطباء ):مثل حارس میزنی وارس. ( از یادداشتهای مؤلف ) || دریافتن. ( ناظم الاطباء ). || بازرسیدن. ( ناظم الاطباء ). || رسیدن :
آه اگر دست دل من به تمنا نرسد
یا دل از چنبر عشق تو به من وانرسد.سعدی.

فرهنگ معین

(رِ دَ ) (مص م . ) ۱ - مجدداً رسیدن . ۲ - وصول . ۳ - سرکشی کردن ، تفتیش کردن . ۴ - ادراک ، دریافتن . ۵ - بی فایده شدن ، بی مصرف نشدن .

فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱ - مجددا رسیدن . ۲ - رسیدن وصول : (( آه اگر دست دل من بتمنا نرسد یا دل از چنبر عشق تو بمن وانرسد . ) ) ( بدایع سعدی ) ۳ - سرکشی کردن تفتیش کردن . ۴- دریافتن ادراک . ۵- بی مصرف شدن از کار افتادن بی فایده شدن : (( هرکه بما میرسد وا میرسد . ) )

ویکی واژه

مجدداً رسیدن.
وصول.
سرکشی کردن، تفتیش کردن.
ادراک، دریافتن.
بی فایده شدن، بی مصرف نشدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال احساس فال احساس فال انگلیسی فال انگلیسی فال درخت فال درخت