وارد کردن

لغت نامه دهخدا

وارد کردن. [ رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) درآوردن. داخل کردن به جایی. داخل کردن کالا و جز آن. مقابل صادر کردن. || مطلع کردن. واقف کردن. || فرود آوردن. وارد ساختن ضربه و جز آن به چیزی. || ایراد کردن. ( از یادداشتهای مؤلف ).

فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱ - داخل کردن . ۲ - مطلع کردن . یا ایراد وارد کردن اعتراض کردن .
در آوردن داخل کردن بجایی

ویکی واژه

importare
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم