هوچی

لغت نامه دهخدا

هوچی. [ هََ / هُو] ( ص مرکب ) آنکه عوام را اغوا کند در ظاهر برای منافع آنان و در باطن برای سود خود. ( یادداشت مؤلف ).
- هوچی بازی ؛ سر و صدای بیهوده به راه انداختن برای سود خود.
- هوچی گری ؛ هوچی بازی.
رجوع به هو شود.

فرهنگ معین

(هُ ) (ص . ) حَرّاف ، کسی که با پُرحرفی و جار و جنجال حَقی را باطل می گرداند.

فرهنگ عمید

کسی که جاروجنجال راه بیندازد و مردم را هو بکند.

فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱- کسی که مردم را هوومسخره کند. ۲- آنکه حق را باطل وانمود کند و باطل را حق : پست کند هوچی و بیکاره را شاد کند ملت بیچاره را. ( بهار ) ۳- حراف . ۴- خبرچین

ویکی واژه

حَرّاف، کسی که با پُرحرفی و جار و جنجال حَقی را باطل می‌گرداند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم