همرو

لغت نامه دهخدا

هم رو. [ هََ رَ / رُو ] ( نف مرکب ) همراه و همسفر و رفیق. ( آنندراج ).
هم رو. [ هََ ] ( ص مرکب ) روبه رو. هم صورت. ( آنندراج ).، همرو. [ هََ ] ( اِ ) امرود. نوعی از درختهای شمال ایران. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

روبه رو، مقابل.
۱. باهم رونده، همراه.
۲. هم سفر.

فرهنگ فارسی

امرود نوعی از درختهای شمال ایران

فرهنگستان زبان و ادب

{concurrent} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] ویژگی دو یا چند عمل که در رایانه به طور هم زمان انجام می شوند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال احساس فال احساس فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ارمنی فال ارمنی