هرچند
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (حرف ) اگرچه: هرچند پیر و خسته دل و ناتوان شدم / هرگه که یاد روی تو کردم جوان شدم (حافظ: ۶۴۴ ).
فرهنگ فارسی
اگرچه : (( گفتند که هرچند این خان. تست اما پادشاه دراین خانه اقامت دارد ) ) یا هرچندبیشتر. هرچه بیشتر هرقدربیشتر . یا هرچند زودتر. هرچه زودتر باندازهای کهممکن است زودتر. یا هرچند که. بااینکه : ( وهرچندکه این ازشمار آن دوگونه اتفاق که یادکردیم نیست . ) ) یاهرچندگاه . بفواصل زمانی:(درهرچندگاه یک بار بدیدن مامی آید )
ویکی واژه
اگر چه.