هرروزه

لغت نامه دهخدا

هرروزه. [ هََ زَ / زِ ] ( ص نسبی ) مرکب از «هر» + «روز» + «ها»که پساوند نسبت است. ( حاشیه برهان چ معین ). پیوسته. ( برهان ). || ( اِ مرکب ) ورد و اوراد و آن دعایی یا اسمی باشد که همه روز بخوانند. ( برهان ).

فرهنگ معین

(هَ زِ ) ۱ - (ق مر. ) پیوسته ، دایماً. ۲ - (ص مر. ) آن چه که در هر روز یک بار انجام پذیرد. ۳ - (اِمر. ) سوره ای یا دعایی یا اسمی که هر روز آن را باید بخوانند، ورد.

فرهنگ عمید

۱. ویژگی کاری که هرروز انجام بدهند.
۲. (قید ) همیشه، دائم.

فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱- آنچه که درهرروز یک بار انجام پذیرد . ۲- پیوسته دایما. ۳- (اسم ) سورهای یادعایی یااسمی که هرروز آنرابایدبخوانند

ویکی واژه

پیوسته، دایماً.
آن چه که در هر روز یک بار انجام پذیرد.
سوره‌ای یا دعایی یا اسمی که هر روز آن را باید بخوانند، ورد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم