لغت نامه دهخدا
نیمکت. [ ک َ ] ( اِ مرکب ) از: نیم ( به معنی نصف ) + کت ( به معنی تخت ). ( یادداشت مؤلف ). تختی که دست کم از یک طرف دیواره نداشته باشد و بر آن نشینند و پاها فروآویزند یا بر زمین نهند.
نیمکت. [ ک َ ] ( اِ مرکب ) از: نیم ( به معنی نصف ) + کت ( به معنی تخت ). ( یادداشت مؤلف ). تختی که دست کم از یک طرف دیواره نداشته باشد و بر آن نشینند و پاها فروآویزند یا بر زمین نهند.
(کَ ) (اِ. ) نوعی صندلی دراز و پهن که چند نفر بتوانند روی آن بنشینند.
صندلی پهن که چند نفر بتوانند روی آن پهلوی هم بنشینند، نیم تخت، نیم دست.
صندلی پهن که دویاسه نفربتوانندروی آن پهلوی هم، بنشینند، نیم تخت ونیم دست هم میگویند
نیمکَت گونه ای نشیمن گاه است که برای نشستن بیش از یک نفر جا دارد.
نیمکت ها معمولاً چوبی هستند ولی مواد دیگر نیز در ساخت آن ها کاربرد دارند. در پارک ها نیمکت های سیمانی نیز کار گذاشته می شود. برای ساخت نیمکت های تزیینی با کاربرد خانگی یا کتابخانه ها و بیمارستان ها و تمام مکان هایی که از رطوبت در امانند می توان از ام دی اف نیز استفاده نمود.
banchina
panchina
نوعی صندلی دراز و پهن که چند نفر بتوانند روی آن بنشینند.