نیم تنه

لغت نامه دهخدا

نیم تنه. [ ت َ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) نیم تن. آرخالق. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ). جامه آستین و دامن کوتاه که نیم تن را فروپوشد. ( انجمن آرا ). قسمی جامه کوتاه و بیشتر زنان را که نیم بالای تن پوشد. کت. ( یادداشت مؤلف ) : پیک نیم تنه را به طلب منادی زن چرخ ابریشم دوانید. ( نظام قاری ص 141 ). || عکس نیم تنه ؛ عکس که نیم زبرین تن را نماید. ( یادداشت مؤلف ). تصویر یا مجسمه ای که از کمر به بالا رانشان دهد. || در کوتاه که به اندازه نصف در است. قسمی در چون نیمه دری. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

(تَ نِ ) (اِمر. ) لباس کوتاه مردانه یا زنانه .

فرهنگ عمید

۱. لباس کوتاه مردانه یا زنانه که قسمت بالای تنه را می پوشاند.
۲. مجسمه ای که نیمۀ بالای بدن را نشان می دهد.

فرهنگستان زبان و ادب

{torso} [هنرهای تجسمی] مجسمه ای که معمولاً تا کمر ساخته می شود و ممکن است سر یا دست یا پا نداشته باشد

ویکی واژه

لباس کوتاه مردانه یا زنانه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال لنورماند فال لنورماند فال انگلیسی فال انگلیسی فال احساس فال احساس