نگران شدن

لغت نامه دهخدا

نگران شدن. [ ن ِ گ َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) متوجه شدن. ناظر شدن. توجه کردن. نگریستن :
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد.حافظ.|| وادار به دیدن کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). || منتظر شدن. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || دلواپس شدن. پریشان و مضطرب شدن. ( ناظم الاطباء ). مشوش شدن. پریشان شدن. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - وادار بدیدن کردن . ۲ - منتظر شدن . ۳ - مشوش شدن پریشان شدن .

ویکی واژه

preoccuparsi
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال ای چینگ فال ای چینگ فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال جذب فال جذب