نم کرده. [ ن َ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مرطوب. آب زده. || در تداول ، کنایه از مجهز و آماده و منتظر. گویند: همیشه چند نفر نم کرده دارد؛ همیشه چند تن در انتظار و به فرمان اویند.
۱- رطوبت رسانیده اندکی آب زده . ۲- رفیقه معشوقه .یانم کردهای ( زیرسر ) گذاشتن . رفیقهای را آماده داشتن : چرا نمیگویی نم کردهای زیر سر داری اگر زبان ما تا بحال بسته بود چشمهامان باز بود.