نشور

لغت نامه دهخدا

نشور. [ ن َ ] ( ع اِ ) باد هموار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بادی که بگسترد ابرها را. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). ج ، نُشُر.
نشور. [ ن ُ ] ( ع مص ) نشر. رجوع به نشَر شود. || زنده شدن. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( آنندراج ) ( دهار ) :
جز دم داد تو که داد نوید
کشته تیغ ظلم را به نشور.مسعودسعد. || زنده کردن. ( منتهی الارب ). || ظاهر شدن نبات در زمین. ( از معجم متن اللغة ). || برگ آوردن درخت. ( از المنجد ). پیدا شدن برگ درخت. ( از معجم متن اللغة ). || گشاده و کشیده شدن برگهای درخت. ( از المنجد ). || رسیدن بهار به زمین و رویانیدن آن را. ( المنجد ) ( از معجم متن اللغة ). || ( اِ )قیامت. رستاخیز.
- روز نشور ؛ روز رستاخیز. روز قیامت :
تا به هنگام خواندن نامه
خجلی نایدت به روز نشور.ناصرخسرو.- شور نشور ؛ غوغای قیامت.
- صبح نشور ؛ صبح روز قیامت. ( غیاث اللغات ). روز رستخیز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
- یوم النشور ؛ روز نشور. روز قیامت.
نشور. [ ن ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ژاورود بخش کامیاران شهرستان سنندج در 42 هزارگزی شمال کامیاران و 4 هزارگزی مغرب راه کرمانشاه به سنندج در منطقه کوهستانی سردسیری واقع است و 382 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه محلی و چشمه ،محصولش غلات و لبنیات و انواع میوه ها، شغل اهالی زراعت و باغبانی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

فرهنگ معین

(نُ ) [ ع . ] (مص م . ) زنده کردن ، زنده شدن مردگان در روز قیامت .

فرهنگ عمید

۱. روز قیامت.
۲. (اسم مصدر ) زنده شدن مردگان در روز قیامت.

فرهنگ فارسی

زنده کردن، زنده شدن مردگان درروزقیامت ورستاخیز
۱ - (مصدر ) زنده کردن . ۲ - (مصدر ) زنده شدن مردگان در روز رستاخیز . ۳ - ( اسم ) روزقیامت : باد زیبنده تابه صبح نشور باد پاینده تا دم محشر . ( وحشی .چا.امیرکبیر ۲۱۸ )
دهی است از دهستان ژاورود بخش کامیاران شهرستان سنندج در ۴۲ هزار گزی شمال کامیاران و ۴ هزار گزی مغرب راه کرمانشاه به سنندج در منطق. کوهستانی سردسیری واقع است و آبش از رودخان. محلی و چشمه محصولش غلات و لبنیات و انواع میوه ها شغل اهالی زراعت و باغبانی است .

ویکی واژه

زنده کردن، زنده شدن مردگان در روز قیامت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال جذب فال جذب فال راز فال راز فال سنجش فال سنجش