نزاکت. [ ن َ / ن ِ ک َ ] ( اِمص ) نزاکة. مصدر جعلی فارسیان متعرب است که از ماده نازک تراشیده اند و عبارت است از اظهار نازک مزاجی خود به قبول کاری به سماجت و ابرام دیگران و با لفظ کردن و کشیدن و گذشتن مستعمل است. ( از آنندراج ). فارسیان اشتقاق این لفظ از لفظ نازک به طور عربی کرده اند و حال اینکه فارسی است و در عربی هیچ اصلی ندارد. ( غیاث اللغات ). - نزاکت کردن ؛ اظهار نازک مزاجی خود کردن. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). || نازکی. لطافت. ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ). ظرافت. زیبائی. ( ناظم الاطباء ) : از نزاکت رنگ گر بر چهره گل بشکند خار از بی طاقتی در چشم بلبل بشکند.صائب. || سلیقه. ( فرهنگ نظام ). || نرمی. ملاست. ملایمت. آهستگی. مبادی آدابی. ( ناظم الاطباء ). - بانزاکت ؛ مبادی آداب. ظریف. ( ناظم الاطباء ). - بی نزاکت ؛ بی ظرافت. بی ادب. بداخلاق. بی زینت.ناآراسته. ناپاک. کثیف. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
(نِ کَ ) (اِمص . ) ۱ - پاکیزگی و ادب . ۲ - خوش اخلاقی ، رفتار پسندیده .