نجق

لغت نامه دهخدا

نجق. [ ن َ ج َ ] ( اِ ) نجک. رجوع به نجک شود.

فرهنگ معین

(نَ جَ ) (اِ. ) نوعی سیخک برای راندن ستوران .

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - نجک ۲ - نوعی چوبدستی وتعلیمی که درقدیم حاجبان وقاپوچیان درباربدست میگرفتندوگاه نامه های محرمانه رادردرون آن پنهان میکردندوبمقصدمیرسانیدند.درکتاب [رموزحمزه] باین معانی آمده ۳ - نوعی سیخک که برای راندن ستوران بکاربرند: آن دواز خدابی خبرنجق وشمشیروخنجردراونهاده آن سروریاض سلطنت راکه درگلشن اقبال نشوونما یافته نسیم صباراازحوالی اومجال وزیدن نبودازپای در آوردند.

ویکی واژه

نوعی سیخک برای راندن ستوران.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم