مشایع

لغت نامه دهخدا

مشایع. [ م ُ ی ِ ] ( ع ص ) لاحق و پس آینده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مُ یِ ) [ ع . ] (اِفا. ) بدرقه کننده ، ج . مشایعان .

فرهنگ عمید

۱. کسی که از دنبال بیاید.
۲. کسی که به بدرقۀ مسافر برود، بدرقه کننده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - کسی که از دنبال دیگری رود . ۲ - کسی که بدنبال مسافر رود بدرقه کننده جمع : مشایعین .

ویکی واژه

بدرقه کننده،
مشایعان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال جذب فال جذب فال کارت فال کارت